وهب بن عبدالله بن عمير حباب الکلبي
«وهب» فرزند «عبدالله بن عمير» از قبيله «بنيکلاب» است. او همراه مادر و همسرش در لشکر امام حضور داشت. از آنجايي که مادرش (اموهب) او را به جهاد و حمايت از امام و اهداف آن حضرت تشويق کرده بود، رو به ميدان اسب راند. او پس از مبارزه دليرانه، تعدادي از دشمنان را به خاک و خون کشيد و سپس به خيمهگاه، براي ديدار دوباره مادر و همسرش بازگشت. هنگام ملاقات به مادر گفت: «آيا شما از من راضي و خشنود شديد؟» مادر پاسخ داد: «از تو راضي نخواهم شد تا اين که در پيش روي امام حسين عليهالسلام شهيد شوي» [مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 101؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 12-13.] همسر او چون کلام مادر شوهر خود را بشنيد به وهب گفت: «تو را به خدا سوگند مرا بيشوهر مکن و مپسند که بر مصيبت تو گرفتار آيم» مادر گفت: «اي عزيزم! سخن همسرت را دور انداز و به ميدان برو و در ياري امام حسين عليهالسلام تا مرز شهادت بشتاب تا در روز رستاخيز به شفاعت جدش نائل شوي» [مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 12-13.].
پس از اين گفت و گوي کوتاه، وهب بار ديگر به سپاه دشمن روآورد و اين رجز را سر داد.
«اني زعيم لک اموهب
بالطعن فبهم تارة و الضرب
ضرب غلام مؤمن بالرب
حتي يذيق القوم مر الحرب؛
اي مادر وهب! من خود ضامنم که با ته نيزه و شمشيرگاه ضربه بزنم؛ آن هم ضربت زدن نوجوان مؤمن در راه پروردگار تا به اين گروه تلخي جنگ را بچشاند». وهب در ستيزي دوباره نوزده سواره و دوازده پياده دشمن را از پاي درآورد، تا اين که دو دستش در راه احياي دين خدا قطع شد. [منتهي الامال، ج 1، صص 663-662.]
موضوعات مرتبط: انصارالحسین علیهم السلام ، وهب ، ،
برچسبها: